نوع چهارم از دروغ، غلو کردن در مساله ای است که حق نبوده و حقیقت ندارد. این غلو به دو دسته تقسیم میشود:
- 1. غلو در جاهایی که اشکال دارد:
الف) باعث نابودی دین و ایمان شده و انسان را عاقبت بهشر میکند
ب) باعث نابودی دین نمی شود بلکه زمینه آن را بوجود میآورد ولی باید مواظب بود که توبه کرده تا برای انسان عادت نشود
- 2. غلو در جاهایی که اشکال ندارد.
غلو در جاهایی که اشکال دارد:
در کتاب ایمان و کفر، ترجمه الایمان و الکفر بحار الانوار روایتی رسیده است که توجه به آن بسیار لازم و ضروری است « كفر هم بر چهار اساس استوار مىباشد، فسق، غلو، شك و شبهه،... غلو هم چهار شعبه دارد، كنجكاوى، منازعه، چركينى دل، دشمنى و مخالفت، هر كس در هر كارى كنجكاوى كند به حق نخواهد رسيد و هر چه در كارها بيشتر غور كند زيادتر گرفتار مىگردد، او از هر فتنهاى كه خود را خلاص مىكند در فتنهاى ديگر گرفتار مىشود، و در گودالى ديگر سقوط مىكند.
الف) غلو در جاهایی که باعث نابودی دین و ایمان است عبارتند از:
- 1. غلو ائمه اطهار علیهم السلام: یعنی ائمه اطهار علیهم السلام را از مقامی که دارند بالاتر ببریم. هر چند در زمان شیخ مفید حتی تا زمان علامه حلی نظری بین متکلمین وجود داشته است که پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام علم غیب نداشته و یا حتی شیخ صدوق ره قائل به سهو النبی بوده است و در کتب بعدی این بزرگوران از نظر خود برنگشتهاند و این به این معناست که اگر کسی بگوید پیامبر حتی در این بُعد هم معصوم است غلو کرده است زیرا او را از آنچه هست بالاتر برده است و یا شیخ مفید هر چند اقرار می کند در مطالبی که گفته، نظر و حرف دارد اما در کتب بعدی خود برگشت از حرف خود را نمی توان پیدا کرد و این به این معنی است که اگر کسی بگوید پیامبر صلوات ا... علیه و آله و سلم ممکن نیست در نماز اشتباه کند مثلا به جای سه رکعت اشتباها چهار رکعت بخواند این فرد درباره حضرت ختمی مرتبت صلوات ا... علیه و آله و سلم غلو کرده است. اما به نظر می رسد با توجه به روایات متعدد صحیح از اهل بیت علیهم السلام از جمله زیارت جامعه کبیره و... این نظرات صحیح نبوده که در این گفتار جای اثبات آن نیست.
اما بیشترین غلو درباره الوهیت حضرت علی علیه السلام آمده است. . به نظر میرسد علت امر جاذبه مولا علی علیه السلام باشد، به طور کلی هر انسانی یک جاذبه و یک دافعه دارد هر چقدر انسان فعالتر باشد جاذبه و دافعه او بیشتر است و هر چقدر انسان کمتر فعالیت کند، کار به کار کسی نداشته باشد جاذبه و دافعه او کمتر است. بعنوان مثال اگر کسی در شهری که زندگی می کند یک انسان ساده باشد، صبح و شام خود را در زمین کشاورزی بگذراند ممکن است تعدادی دشمن و نعدادی دوست داشته باشد، اما بمحض اینکه عضو شورای شهر شد تعداد دوست و دشمن های این فرد بمراتب بیشتر میشود و هر چقدر این شخص فعالتر باشد و حتی به حل مشکلات همشهریان بپردازد با این حال عدهای همراه او میشوند و عدهای از او دور میشوند. باز اگر این شخص رئیس جمهور شود دشمن و دوست او میلیونی میشود. درباره امیرالمومنین علیه السلام هم این امر صادق است، او کسی است که جاذبه و دافعه او به حدی است که عدهای فکر میکردند او بینماز است، او دشمن خداست، لذا حاضر شدند در مسجد خدا و خانه حق او را به شهادت برسانند، از طرفی عدهای چنان مجذوب او شدند که او را خدا خواندند.
در هر حال امیربیان علی علیه السلام وقتی شنید که درباره او غلو میکنند بسیار ناراحت شدند، عدهای هندی به نام زطی بودند وقتی غلو کردند حضرت فرمود توبه کنید، اما باز گفتند تو خود خدا هستی، حضرت دستور داد چاههایی کندند و از زیر متصل کردند و آنها را درون چاه قرار دادند و در یکی از چاهها هیزم ریختند و آتش زدند و آن افراد غلات بوسیله دود خفه شدند.
- Ø غلو در باره کسانی که راه خداشناسی را پیموده اند و در عرف عارف نام دارند، گاهی از مواقع دیده میشود از این افراد آنچنان تعریف میشود که انگار در مقام معصومین علیهم السلام قرار دارند و یا اینکه این افراد دیگر هیچ خطا و اشتباهی ندارند. هر چند خود این افراد اگر این حرفها را بشنوند ناراحت میشوند اما گاهی بعضی از مردم چنان غلو میکنند که انگار بهتر از این انسان، در عالم وجود ندارد. هر چند مقام عرفا در پیشگاه خداوند محفوظ و متفاوت است، نباید مقام حضرت معصومه سلام ا... علیها را با مثلا عارفی که به حتی به مقام طی الارض رسیده، یکی دانست. لذا در این مساله جای بسی تامل است زیرا در مضمون روایاتی آمده که بی جهت نمی توان از کسی تعریف و تمجید نمود.
ب) غلو در جاهایی که باعث نابودی دین نمی شود ولی زمینه را ایجاد کرده و باید بسیار مواظب بود
- 1. شاید بهترین مثالی که در این باب بتوان زد بحثهای سیاسی است که امروزه در جامعه فراوان دیده میشود. که این مطلب را از دو منظر می توان بررسی کرد:
الف) غلو نسبت به کشورهای دیگر:
در این مساله هم به دو صورت می توان تصور کرد:
ü کشورهای اسلامی: باید مساله آن را دید که غلو در مسائل سیاسی آن در چه مساله ای است. مثلا گاهی بدون جهت از یک کشور اسلامی، یک مساله بزرگ می سازیم که این مطلب قابل توجیه نیست، اما گاهی لازم است در مقابل دشمن دین، دست به یک تبلیغات گسترده بزنیم که این مطلب قابل توجه است که به آن اشاره خواهد شد.
ü کشورهای غیر اسلامی: غلو کردن درباره این کشورهها هم را می توان به این صورت تصور کرد که:
- o اگر ما درباره کشورهای سلطه گر و زورگو که هر وسیله ای استفاده می کنند تا کشورهای دیگر مخصوصا کشورهای اسلامی مورد تجاوز قرار می دهند، هر چه در مسائل مختلف غلو کنیم به نظر اینجانب اشکالی ندارد. مثلا ما ادعا کنیم ما وسائل جنگی فوق پیشرفته داریم که آنها حداقل به شک افتاده و جرات دست درازی به کشورهای اسلامی را نداشته باشند، همانطور که در زمان اسب و شمشیر، وقتی که دو گروه در مقابل هم قرار می گرفتند ابتدا رجز خوانی می کردند تا بتوانند از طریق ایجاد یک جنگ روانی در دل دشمن، ترس بر دل آنها انداخته، روحیه آنها را به هم بریزد تا در مقام ضعف قرار گیرد. امروزه از جنگ روانی که با غلو همراه است برای تضعیف روحیه دشمن استفاده می شود همان کار رجزخوانی قدیم است که اشکالی در آن نیست
- o درباره کشورهایی که اهل صلح و دوستی هستند و میخواهند در دنیا جنگ و خونریزی نباشد، این کشورها نیاز به غلو و بزرگنمایی ندارند.
- 2. یکی دیگر از غلوها درباره چیزهایی است که طبق روایات، آن چیزها زمانی اتفاق خواهد افتاد مثل دجال در دوره آخر الزمان، اما دجال چیست نظرات متفاوت است و کسی دقیق متوجه نشده که منظور حضرت رسول صلوات ا... علیه و آله و سلم چه بوده است، زیرا حضرت با مردمی صحبت می فرموده که درک و شعور آن زمان را داشته است مثلاً اگر حضرت می فرمود میکروب، مردم نمی فهمیدند زیرا علم پزشکی به آن نرسیده بود، لذا برای اینکه حضرت مردم را از میکروب نهی نماید میفرمود: شیطان. با توجه به این مطلب، در حال حاضر، تفاسیر مختلف از دجال می شود ولی اینکه انسان است، جسم است یا چیز دیگر، مشخص نیست. حال اگر کسی در دجال غلو کند آنچنانکه قبلا هم نزد رسول خدا آمدند و غلو کردند، خداوند جواب آنان را داد. «در الدر المنثور است كه: عبد بن حميد و ابن ابى حاتم به سند صحيح از ابى العاليه روايت كردهاند كه گفت: يهوديان نزد رسول خدا (ص) آمده، عرضه داشتند: دجال كه در آخر الزمان ظهور مىكند از ماست و از خصائصش اين و اين است. و خيلى در باره او غلو كردند و امر او را بزرگ جلوه دادند و گفتند كه چنين و چنان مىكند.
خداى تعالى در پاسخ آنان اين آيه را فرستاد:" إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ" آن گاه در معنايش گفت: اينها به آنچه مىگويند
غلو در جاهایی که اشکال ندارد:
در اینکه در چه جاهایی غلو اشکال ندارد، تعدادی از آنها در بحث غلو در کشوره ها گذشت. در زندگی روز مره ممکن است افراد بدون هیچ غرض و بنا بر عرف جامعه، دچار غلو شوند که قابل مسامحه و گذشت است، بعنوان مثال کسی که 3 بار با کسی تماس داشته است و موفق نشده با او صحبت کند، وقتی او را می بیند می گوید: کجایی بابا! صد بار تماس گرفتم نبودی» این هم نوعی غلو و بعبارت دیگر گذشتن از حق است ولی این یک مساله عرفی است و کنایه از این است که من چندین بار تماس گرفتم نبودی و خود طرف مقابل هم چنین مسالهای را می داند لذا این نوع مغالطه و غلو مهم نبوده و به دین انسان ضرری نمی زند. اما باید در همین مسائل هم مراعات کرد که در جایی که طرف مقابل پیام را طور دیگری دریافت می کند استفاده نکرد که خدای نکرده باعث تضعیف حق او نشود.
غلوهای اجتماعی نیز چنین هستند. مثلا درباره گرانی اجناس اگر کسی بگوید جنس خیلی گران است همه مردم آن را درک می کنند و منظور یکدیگر را می فهمند، خوب در اینجا اشکالی نیست و یک واقعیت اجتماعی است اما اگر کسی شروع به سخنرانی کند و طوری مساله را بیان کند؛ بعبارت دیگر غلو کند که مردم فکر کنند گرانی باعث شده که هیچ کس نمیتواند زندگی کند و احساس فقر را تشدید کند این نوع صحیت غلوی است که باید از آن پرهیز شود.
از جاهای دیگری که غلو در آن اشکال ندارد(البته نه خارج از محدوده عقل) برای سه گروه است: اول پدر و مادر که انسان همیشه به خوبی از آنان یاد کند و هیچگاه بد آنها را نگوید و بیشتر از آنکه خوب باشند از آنها تعریف کند اشکال ندارد. گروه دوم معلمان انسان هستند که یک دانش آموز یا شاگرد نباید هیچوقت از استاد خود بد بگوید. در آداب متعلم هم آمده که احترام استاد لازم و ضروری است. و سوم از رهبر جامعه اسلامی. در هر صورت بزرگ شمردن این سه گروه از حد خود اشکال ندارد.
سوالی اینجا مطرح می شود که خوب است به آن اشاره شود و آن اینکه بعضی از روایتهای صحیح و موثق درباره مقامات بسیار بالای حضرات ائمه اطهار علیهم السلام را مطرح می نماید و آنچه که عقل عدهای از این نوع روایتها از جمله زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام روایت شده است که بی شک یکی از روایتهای موثق و ماثور است میفهمد این است که این روایت ها صحیح نیست زیرا یک انسان عادی چگونه میتواند چنین باشد پس این غلو درباره ائمه است! اما اگر یک نگاه عمیق و تفکری صحیح می تواند مساله را حل نماید. در جواب باید گفت: اولاً این فضایلی که درباره ائمه اطهار علیهم السلام بیان شده است به اندازه ظرفیت این بشر است و طبق روایاتی که اگر مردم به غلو نمی افتادند فضایل بسیار بالاتری درباره ائمه اطهار علیهم السلام گفته می شد، لذا تا حدی که مردم بفهمند و از دین خارج نشوند فضایل بیان شده است. با این حال عده ای اشکال می کنند که این شیعه معتقد به جامعه کبیره، غلو می کند. این نکته لازم است که امامان ما آیینه تمام نمای جلال و جمال الهی هستند و بالاترین نشانه خداوند بر روی زمین ایشان هستند. در مضمون روایتی آمده است درباره ائمه هر چه می توانید بگویید ولی بدانید به مقداری از آن بیشتر نمی رسید. و به نظر می رسد کمبود همان ظرفیتی است که بیان شد. مثل اینکه ما آب یک حوض را بخواهیم در یک لیوان جا دهیم، این مطلب عقلا محال است، لذا انسان درباره اهل بیت علیهم السلام هر چه بگوید کم گفته است ولی مواظب باشد خدای نکرده غلو نکند و آنها را خدا نخواند. همین که انسان بداند ایشان بنده خدا هستند و تمام فضایل آنها با اذن خداست، هر چه بگوییم اشکال ندارد. زیرا این تعریف و تمجید چون از دایره حق خارج نیست لذا عین حق بوده و غلو نمی باشد. نکته دیگر درباره زیارت جامعه این است که برای شروع به خواندن این زیارت باید 100 بار الله اکبر گفته شود و به این معناست که انسان مواظب باشد با خواندن این زیارت در اظهار نظر خود از حد تعادل خارج نشده،غلو نکند و بداند این فضایل همه از طرف خداست. نکته سوم این که این زیارت در کتابهای مهم شیعه از جمله من لایحضره الفقیه و کتاب عیون اخبار الرضا و کتب مهم ادعیه شیعه آمده است و همین که شخصیتهای بزرگ شیعه مانند شیخ صدوق، شیخ عباس قمی و ... این دعا را در کتابهای مهم خود آورده اند دلیل دیگری بر غلو نبودن این دعای شریف است.
«حسين بهر گنهكاران بيباك حسين خصم منافق يار دين است غلو منما نظر كن انبياء را اگر چه جمله پاكانند اما
|
|
نگشته كشته و صد چاك در خاك نشان بندگى حق همين است خضوع اولياء و اوصياء را كنند آمرزش از خالق تمنا»
|
منابع:
- 1. گنج حكمت يا احاديث منظوم، باقرى بيدهندى،ناشر: كتاب فروشى و نشر روح
- 2. ترجمه الميزان، ج17
- نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ص، ابو القاسم پاينده، ناشر: دنياى دانش
- 4. اصول كافى، ج2، حاج سيد جواد مصطفوى، ناشر: كتاب فروشى علميه اسلاميه
- 5. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج1، عزيز الله عطاردى، ناشر: انتشارات عطارد
- نرم افزار پرسجو
- 7. عيون أخبار الرضا ع-ترجمه آقا نجفى، ج2، شيخ محمد تقى آقا نجفى اصفهانى، ناشر: انتشارات علميه اسلاميه
- ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج2، موسى خسروى، ناشر: اسلاميه
- 9. تحرير المواعظ العددية، على مشكينى، ناشر: الهادى
- مشكاة الانوار-ترجمه عزیز الله عطاردى، ناشر: عطارد